کاوش موضوع برهان وجودی
صفحه اصلی
برهان وجودی
برهانهای هستیشناختی (به انگلیسی: Ontological argument)، سعی دارند وجود خدا را از تعریفش نتیجه بگیرند، یعنی همانگونه که از تعریف مثلث، سه ضلع بودن آن لازم میآید، از تعریف خدا هم وجودش لازم میشود. اولین برهان وجودشناختی در سنت مسیحیت غربی توسط قدیس آنسلم کانتربری در اثر ۱۰۷۸ میلادیاش، Proslogion، (لاتین: Proslogium، تحت اللفظی: 'گفتمان بر وجود خدا') ارائه شد، که در آن او خدا را بهعنوان «موجودی که هیچ بزرگتری از آن نمیتواند تصور شود» تعریف کرد و استدلال کرد که چنین موجودی باید در ذهن وجود داشته باشد، حتی در ذهن آن شخصی که وجود خدا را منکر است. از این رو، او پیشنهاد میدهد که اگر بزرگترین موجود ممکن در ذهن وجود دارد، باید همچنین در واقعیت نیز وجود داشته باشد؛ چون اگر فقط در ذهن وجود داشته باشد، آنگاه موجودی حتی بزرگتر ممکن است—موجودی که هم در ذهن و هم در واقعیت موجود است. بنابراین، این بزرگترین موجود ممکن باید در واقعیت موجود باشد.
از زمان طرح اولیۀ خود، ایدههای فلسفی کمی چنین کشش و جذبهای را کشش و بحثی را همچون برهان هستیشناختی ایجاد کردهاند. تقریباً تمامی اذهان بزرگ در فلسفۀ غربی آن را شایستۀ توجه خود دیدهاند. فیلسوف قرن ۱۷ میلادی رنه دکارت برهانی مشابه برهان آنسلم را بهکار گرفت. دکارت چندین گونه از برهانش را منتشر کرد، که هر کدامشان بر مرکزیت این اندیشه قرار میگیرند که وجود خدا بلافاصله از اندیشۀ «واضح و متمایز» موجودی عظیماً کامل (supremely perfect being) قابل استنباط است.
اقامۀ این برهان [برهان وجودی] از تلاشهایی است که گفته میشود نخستین بار ابوعلی سینا، فیلسوف مسلمان ایرانی در جهت مسئلهٔ اثبات وجود خدا به عمل آوردهاست. این برهان در میان فلاسفه اسلامی بیش از سایر برهانها مورد توجه قرار گرفتهاست؛ بهطوریکه برای نمونه محقق طوسی در کتاب «تجرید العقاید» در اثبات وجود خداوند، تنها بهصورتی از آن بسنده مینماید:
اگر موجود (که در تحقق آن شک نیست) واجبالوجود بالذات باشد، مطلوب ما ثابت است، و اگر چنین نباشد، مستلزم وجود واجب بالذات است، تا دور و تسلسل لازم نیاید.... بیشتر در ویکی پدیا